خاطره ای از کارورزی
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ق.ظ

مدرسه راهنمایی شهید عبدالله نژاد در ناحیه 3 مشهد ( نزدیک کوهسنگی ) آموزشگاهی بود که ما برای کارورزی آنجا می رفتیم.استاد مبینی ، مربی راهنمای ما بودند و ما با تعدادی از بچه ها ، روزهای سه شنبه هر هفته به این واحد آموزشی رفته و با حضور در کلاس ، بجای معلم مربوطه ایفای نقش می نمودیم.
در یکی از هفته ها که من بدلیل آشنایی و تسلط بر تایپ با ماشینهای قدیمی ( آن زمان خبری از کامپیوتر نبود ) در دفتر مدرسه مستقر بودم ، دانش آموزی وارد دفتر شد و گفت آقای توکلی را کار دارم! من گفتم : توکلی بنده هستم . گفت : همکارتان که در کلاس ما هست شما را کار دارد. به همراه دانش آموز به طبقه دوم مدرسه رفته و از صداهایی که از داخل کلاس می آمد ، می شد پیش بینی کرد که چه اتفاقی افتاده!
آری ، کلاس از کنترل دوست عزیز ما خارج شده بود. (عزیزی که من خیلی به ایشان ارادت دارم و اکنون از مربیان موفق هستند و اوضاع پیش آمده برای یک دانشجو معلم کم تجربه طبیعی بود.) وقتی درب کلاس را باز کردم.کلاسی مشاهده کردم که قابل وصف نبود: یکی موشک کاغذی پرتاب می کرد . برخی روی نیمکتها رفته بودند. عده ای در حال مشاجره با هم بودند. یکی داد می زد و ....
دوست ما هم وقتی مرا دید به سرعت به طرفم آمد و گفت : حسین ؛ کلاس تحویل تو ! آنگاه فورا از کلاس خارج شد.
حالا شما قضاوت کنید ، جمع و جور کردن یک چنین کلاسی آن هم توسط یک دانشجو معلم ، چگونه ممکنه؟
- ۹۴/۰۸/۱۰
منتظر بقیه اش هستم